صفحه اصلی
زندگینامه
خبرها
خبرهای مرجع عالیقدر
خبرهای دفتر
خبرهای نمایندگان و معتمدان
راهنمایی ها و رهنمودها
استفتائات
درس ها
درس های فقه
درس های اصول
درس های تفسیر
درس های اخلاق
تأليفات
بیانیه ها
پرسش:می خواهم بدانم معنای حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمود «حسین از من است و من از حسینم» چیست و چگونه از یک سو پیامبر صلی الله علیه و آله می تواند قسمتی از امام حسین علیه السلام باشد و از سوی دیگر امام علیه السلام هم قسمتی از پیامبر صلی الله علیه و آله باشد؟ من معنای رایج را نمی خواهم و می خواهم معنای باطنی این عبارت مشهور را بفهمم که مدتها آن را در مجالس ابی عبد الله علیه السلام شنیده ایم، اما از معرفت حقیقت و باطن آن محروم بوده ایم.
پاسخ:بسمه سبحانه؛ گاهی شخصیت یک انسان، فضیلت و کمالی کسب می کند که به واسطه آن از دیگران متمایز می شود. همچنین ممکن است شخصیت یک انسان به واسطه اعمال ناشایستش، به صفت مشخصی در زمینه قبح و فساد برسد. انسان اول نماد هر خیر و کمالی می شود، به گونه ای که ویژگی های تکوینی و اوصاف شخصی او در عالم وسیع فضل و کمالش ذوب و محو می شوند و زمانی که نام او گفته می شود هم گوینده و هم شنونده، مجموعه کمالات بلند او را در نظر می آورند. شخص دوم نیز هنگامی که به آن درجه از زشتی و انحراف می رسد، شخصیتش تبدیل به نمادی می شود که تمامی انواع انحراف و فساد را در درون خود دارد. به عنوان نمونه برای این گروه می توان به شیطان و امثال یزید بن معاویه و حجاج بن یوسف ثقفی و تمامی طواغیت و حکام فاسد اموی و عباسی اشاره کرد. شما اگر بخواهید می توانید برای پیدا کردن کسانی که می توانند نمونه هایی برای گروه اول باشند، جستجو کنید. بارزترین مثالی که می توان ذکر کرد، پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) است. وقتی شما نام مبارک این شخصیت مقدس را ذکر می کنید و می گویید محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله، گویا ذکر با این نام و این شخص، از ذاتی سخن می گویید که دربردارنده تمامی صفات کمال است، بجز مواردی که به خداوند عزوجل اختصاص دارد. بنابرین پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی اخلاق کامل، مواجهه با ظلم و فساد، فداکاری در راه کلمه توحید و خلاصه این که نیازی به ذکر تمام این موارد نیست و این ها همه در یک کلمه جمع شده و آن محمد صلی الله علیه و آله است. باری، از آنجا که این عظمت به دلیل خارج شدن زمام امور مسلمانان از دست افراد امین در معرض زوال بود، حسین سلام الله علیه آینه تمام نمای این عظمتی بود که رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) آن را دارا بود. از این رو، بقای عظمت پیامبر (صلی الله علیه وآله) مرهون حسین (علیه السلام) است و به همین جهت هر یک از آن دو از آنِ دیگری است. والله الهادی
پرسش:برخی این اشکال را مطرح می کنند که شیعه در ذیل آیه (يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ)؛ «می خواهند نور خدا را با دهان هایشان خاموش کنند» از حضرت ابوالحسن (علیه السلام) نقل کرده اند: (می خواهند ولایت امیر المؤمنین را خاموش کنند)، (وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ...) می فرماید: (خداوند امامت را کامل می کند و امامت همان نور است) و این همان قول خداوند عزوجل است که: ( فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا...) «پس به خدا و رسولش و به نوری که نازل کردیم ایمان آورید...» فرمود: (به خدا، نور همان ائمه از آل محمد (ص) هستند در روز قیامت.) (الکافی: 1/149) سوال این است که آیا خداوند نورش را با انتشار اسلام کامل کرد یا با اعطای ولایت و وصایت و خلافت به اهل بیت؟
پاسخ:بسمه سبحانه؛ انسان، مؤمن نیست مگر اینکه به آنچه خداوند سبحان امر کرده، یعنی توحید، نبوت، امامت، قیامت و... اعتقاد داشته باشد. مقصود از روایتی که از شیعه علی (علیه السلام) نقل کردید، همین است. والله الهادی
پرسش:برخی می گویند که در صفحه 8 نهج البلاغه چاپ مصر این عبارت وجود دارد: (شورا تنها برای مهاجرین و انصار است. اگر آنها بر شخصی اتفاق کردند و او را امام نامیدند، این کار مورد رضایت خداوند خواهد بود.) آیا مذهب شما با این کلام موافق است؟ وقتی امامتان علی می گوید بیعت خلفای سه گانه مورد رضایت خداوند است، چرا شما اعتراض می کنید و آن را نمی پذیرید؟
پاسخ:بسمه سبحانه؛ همه می دانیم که اگر مردم بر مساله ای اتفاق کنند که خلاف وحی است، این اتفاق دو عنوان خواهد داشت: 1- این امر، مخالف دستور خداوند سبحان است، بنابرین، احکام مخالفت با خداوند و با امر پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این مساله جاری می شود. پس در صورت امکان نباید چنین اتفاقی بیافتد. این همان چیزی است که شیعه در مورد خلافت خلفای غیر از علی (علیه السلام) بلافاصله پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) اعتقاد دارد. 2- اگر مردم معتقد باشند که برای اثبات خلافت شرعی و حکومت اسلامی، تنها اتفاق همه یا اغلبیت مردم و یا اهل حل و عقد آنان بر یک شخص به عنوان حاکم کفایت می کند –که غیر شیعه به استناد حدیث منسوب به پیامبر (صلی الله علیه و آله) مبنی بر اینکه (امتم بر خطا اتفاق نمی کند) که سندش ثابت نیست و نیز به استناد قول مذکور در نهج البلاغه که ناظر به همین معناست، چنین شخصی را مورد رضایت الهی می دانند- لازمه اش این است که هر رئیسی که از طرف مردم انتخاب شود، العیاذ بالله حاکم شرعی قلمداد شود و احکامش، احکام خدا و دین او دانسته شود و لو ملتزم به نماز –مثلا- نباشد. ممکن است بگویید افرادی که پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر غیر علی (علیه السلام) اتفاق کردند، مسلمان بودند؛ اما حقیقت این است که قرآن به صراحت تعداد زیادی از آنان را منافق خوانده، آنجا که فرموده است: (وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ) «و از (میان) اعراب بادیه نشین که اطراف شما هستند، جمعی منافقند و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند.» منافق نیز از کافر بدتر است، چرا که خداوند می فرماید: (إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ) « منافقان در پایینترین درکات دوزخ قرار دارند.» از شواهدی که کثرت و قدرت منافقان را نشان می دهد، کلامی است که خداوند متعال از قول آنها نقل می کند که: (يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ) «آنها میگویند اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون میکنند.» البته مشخص است که عزتی که منافقان در خیال خود دارند، کثرت افراد و اموال آنهاست و از همین روست که در آیه دیگری آمده: (يَقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَى مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنفَضُّوا) «میگویند به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند» که مقصود، آن افراد مخلص و معدودی هستند که در اطراف پیامبر (صلی الله علیه و آله) هستند و از آنجا که خداوند سبحان، عزت را به کثرت افراد و فراوانی اموال نمی داند، در جواب آنها می فرماید: (وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ) «عزت تنها از آن خدا و فرستاده او و مؤمنان است.» همچنین، فرارهای مکرر آنان از میدان جهاد، بهترین دلیل بر بی وفایی آنان نسبت به پیامبر و حیات آن حضرت است. آنها علاوه بر این، مسجدی نیز بنا کردند تا بر علیه پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اصحاب باوفایش توطئه کنند، که البته پیامبر دستور به نابود کردن آن دادند و آن اولین مسجدی بود که در اسلام و پس از بعثت خراب می شد. افرادی هم که پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای خود حاکم انتخاب و تعیین کردند، همین افراد بودند. اگر علی (علیه السلام) این خلافت را به معنای اولی صحیح و مورد رضایت می دانست، از بیعت امتناع نمی کرد و مورد بی حرمتی و کشیده شدن در کوچه ها و هتک حرمت به در خانه اش که در منابع به تفصیل ذکر شده، قرار نمی گرفت. همچنین، اگر آن حضرت به حکومت به این معنا رضایت داشت، فرزندش حسین (علیه السلام) نیز بیعت می کرد، چرا که مشکل همان مشکل بود. اما بیعت نکردن حسین (علیه السلام)، تمام آنچه ممکن است در مورد قبول خلافت توسط علی (علیه السلام) تصور شود را نفی می کند. کلام امیر المؤمنین (علیه السلام) نیز اشاره دارد به آنچه در آیات شریفه وارد شده، مبنی بر اینکه خداوند، ملک و حکومت را به هر که بخواهد و راضی باشد می دهد. قرآن می فرماید: (تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء) «به هر کس بخواهی، حکومت می بخشی» و نیز می فرماید: (أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَآجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ) «آیا ندیدی کسی را که با ابراهیم درباره پروردگارش محاجه و گفتگو کرد، زیرا خداوند به او حکومت داده بود؟» همچنین، از قول موسی (علیه السلام) حکایت می کند: (رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِينَةً وَأَمْوَالاً فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ) «پروردگارا! تو فرعون و اطرافیانش را زینت و اموالی (سرشار) در زندگی دنیا دادهای، پروردگارا! در نتیجه (بندگانت را) از راه تو گمراه میسازند.» نیز می فرماید: (إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاءُ) «زمین از آن خداست؛ آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار میکند.» بنابرین، رضایت الهی در کلام امام (علیه السلام) به معنای مشیت خداوند است و اشاره ای به تکریم شخصی که حکومت به او رسیده ندارد. والله الهادی
پرسش:بغدادی گفته است: (مناقشه ای که در سقیفه اتفاق افتاد... تمام شورا نبود، بلکه در آنجا تنها تعیین نامزد اتفاق افتاد و بیعت در مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) رقم خورد و این روند به صورت اختیاری و بدون هیچ تهدید یا اجبار با اسلحه انجام شد. نظر شما در این زمینه چیست؟
پاسخ:بسمه سبحانه؛ بیعت در مسجد –اگر صحیح باشد- آیا بر طبق توافقی بود که در سقیفه انجام شد؟ اگر اینگونه بود، پس معنایش این است که توطئه در سقیفه انجام شده است و مقصود ما از توطئه، انتخاب و مشخص کردن خلیفه است. والله الهادی
پرسش:برخی اشکال می کنند که روایاتی وجود دارد مبنی بر اینکه علی (علیه السلام) تقسیم کننده بهشت و جهنم است و عده ای آن را اینگونه تفسیر می کنند که ولایت علی (علیه السلام) باعث ورود به بهشت و عدم پذیرش آن باعث ورود به جهنم است؛ اما ما می گوییم معنای این کلام این است که هر چه از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله ثابت شده باشد، پذیرش و عمل به آن باعث ورود به بهشت و رد آن باعث ورود به جهنم است. بنابرین، فرقی میان ولایت علی (علیه السلام) و غیر آن نیست. نظر حضرتعالی چیست؟
پاسخ:بسمه سبحانه؛ اعتقاد به ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) با اعتقاد به نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و الوهیت خداوند عز وجل پیوند خورده است و معنای مورد اعتقاد شیعه این معناست. شما که سوال کرده اید نیز به صورت ناخودآگاه آن را پذیرفته اید. والله الهادی
پرسش:برخی روایت کرده اند که امام علی (علیه السلام) عده ای از مردم را با آتش سوزانده است و گویا آن عده، افرادی بوده اند که در باره آن حضرت غلو می کرده اند. وقتی این خبر به ابن عباس می رسد –به این مضمون- می گوید که امام در این کار خطا کرده است و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیده که در حدیث قدسی آمده –به مضمون- هیچ کس جز خداوند بوسیله آتش عذاب نمی کند. آیا امام علی (علیه السلام) واقعا آن ها را با آتش سوزانده است و آیا در این کار اشتباه کرده است؟
پاسخ:بسمه سبحانه؛ روایت آتش زدن در منابع ما موجود است و آن سوزاندی که مختص خداوند سبحان است، آن سوزاندنی است که ملائکه به امر الهی در روز قیامت انجام می دهند. امیر المؤمنین (علیه السلام) هم حکم خداوند سبحان را درباره آنها اجرا نموده است. روایتی داریم مبنی بر آتش زدن لواط کننده –العیاذ بالله- به صورت زنده که از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل شده است. بنابرین، کار آن حضرت خطا نبوده، بلکه کسی که آن را خطا می داند خطاکار است. به علاوه، در کتب غیر شیعه همین حکم برای شخصی که با او لواط شده نیز روایت شده است، مانند روایت ابن قدامه در المغنی (ج10، ص161) و در شرح کبیر (ج10، ص176) و تفسیر قرطبی (ج7، ص244). والله الهادی.
پرسش:برخی می گویند پیامبر (صلی الله علیه و آله) تصریح نکرده که علی (علیه السلام) خلیفه او –به معنای خلافت در حکومت- است، مگر در حدیث دار و این در حالی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آن زمان هیچ منصب و مقامی نداشت. بنابرین، مقصود پیامبر (صلی الله علیه و آله) از این که در آن روز فرمود «او وصی و وزیر من است...»، مقام مرشد بودن و هدایت معنوی امت است نه چیزی دیگر.
پاسخ:بسمه سبحانه؛ باید به این افراد گفت: آیا حدیث غدیر را فراموش کرده اید و اینکه از مردم برای علی (علیه السلام) بیعت گرفته شد و عده ای به او تبریک گفتند؟ اگر خوابیده اید، از خواب غفلت بیدار شوید. علمای بزرگوار ما در این زمینه کتاب های مفصلی را به رشته تحریر درآورده اند، مانند: الغدیر، احقاق الحق، عبقات الانوار و ... و لاحول و لا قوة الا بالله
پرسش:آیا درست است بگوییم امام علی (ع) به ما رزق و شرف و ثروت داده است؟
پاسخ:بسمه سبحانه؛ مکررا گفته ایم که خداوند سبحان در قرآن تاکید فرموده که تنها او رازق است و غیر او نمی تواند رازق باشد. البته مؤمن می تواند به واسطه علی (علیه السلام) و سایر چهارده معصوم و نیز حضرت ابا الفضل و عبد الله رضیع (علیهم السلام) به خداوند سبحان متوسل شود که آنچه می خورد و می پوشد و نیز اولادی که از او ارث می برند را به او روزی نماید. والله الهادی
پرسش:برخی اینگونه اشکال می کنند که پس از قتل عثمان مردم به خانه علی شتافتند و خواستار بیعت با او شدند؛ شیعیان می گویند که علی در پاسخ آنها گفته: «مرا رها کنید و به سراغ غیر من بروید.» اگر علی واقعا خلیفه بود، چرا به مردم امر کرد به سراغ غیر او بروند؟
پاسخ:بسمه سبحانه؛ این سخن به این دلیل بود که مردم خواستند با او به عنوان خلیفه چهارم بیعت کنند، همانگونه که عبد الرحمن بن عوف در شورا از آن حضرت خواست از سنت شیخین تبعیت کند و امام (سلام الله علیه) با رد این بیعت غیر شرعی که متضمن مشروع دانستن خلافت سه خلیفه بود، نشان داد که با آن خلافت و با آن بیعت دروغین مخالف است. البته در میان این افراد کسانی نیز بودند که حجت برای آنها در مورد علی (علیه السلام) تمام شده بود، همانگونه که خود آن حضرت اشاره فرموده: «اگر نبود حضور آن جمعيت و تمام شدن حجّت با وجود يار و ياور و اگر نبود كه خداوند از دانايان پيمان گرفته است كه بر سيرى ستمگر و گرسنگى ستمديده رضايت ندهند، هر آينه مهار شتر خلافت را بر شانه اش مى انداختم و آخر خلافت را با کاسه اول آن سيراب مي کردم.» والله الهادی
پرسش:برخی از مخالفین می گویند اگر علی بن ابی طالب (علیه السلام) امام پس از پیامبر بود، چرا در ایام بیماری پیامبر (ص) که منجر به رحلت آن حضرت شد، یک بار هم نماز جماعت را امامت نکرد؟ بنابرین، امامت صغری دلیل بر امامت کبری است.
پاسخ:بسمه سبحانه؛ امیر المؤمنین (علیه السلام) مکلف بود از پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرستاری کند، چرا که آن حضرت نمی توانست بدنش را حرکت دهد و نشست و برخاست نماید. حال از نگاه یک مسلمان عاقل، کدام یک مهم تر است: رسیدگی به پیامبر (صلی الله علیه و آله) که بیمار و مشرف به موت است، یا تلاش برای به دست آوردن سلطه ظاهری؟ و الله الهادی
قبلی
1
2
3
4
بعدی